قالب پرشین بلاگ


قاب زیبای پنجره
اگر به خانه ی من امدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از ان به ازدحام کوچه ی خوشبختی بنگرم...
نويسندگان
آخرين مطالب


مي روم خسته افسرده وزار
سوي منزگه ويرانه ي خويش
به مي برم از شهر شما
دل شوريده وديوانه ي خويش
مي برم تا كه در آن نقطه ي دور
شستشويش دهم از رنگ نگاه
شستشويش دهم از لكه ي عشق
زين همه خواهش بي جا تباه
مي برم تا ز تو دورش سازم
زتو ،اي جلوه ي اميد محال
مي برم زنده بگورش سازم
تا از اين پس نكند ياد وصال
ناله مي لرزد ،مي رقصد اشك
آه،بگذار بگريزم من
ازتو ، اي چشمه ي جوشان گناه
شايد آن به كه بپرهيزم من
بخدا غنچه ي شادي بودم
دست عشق آمد واز شاخم چيد
شعله ي آه شدم ،صد افسوس
كه لبم باز بر آن لب نرسيد
عاقبت بند سفر پايم بست
مي روم ،خنده به لب ، خونين دل
مي روم از دل من دست بدار
اي اميد عبث بي حاصل

[ سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:فروغ فرخ زاد, ] [ 19:49 ] [ Emily&fa ]



ای ستاره ها که بر فراز آسمان

با نگاه خود اشاره گر نشسته اید

ای ستاره ها که از ورای ابرها

بر جهان ما نظاره گر نشسته اید


آری این منم که در سکوت شب

نامه های عاشقانه پاره می کنم

ای ستاره ها اگر به من مدد کنید

دامن از غمش پر از ستاره می کنم



با دلی که بویی از وفا نبرده است

جور بیکرانه و بهانه خوشتر است

در کنار این مصاحبان خودپسند

ناز و عشوه های زیرکانه خوشتر است


ای ستاره ها چه شد که در نگاه من

دیگر آن نشاط و نغمه و ترانه مرد

ای ستاره ها چه شد که بر لبان او

آخر آن نوای گرم و عاشقانه مرد

جام باده سرنگون و بسترم تهی

سر نهاده ام به روی نامه های او

سر نهاده ام که در میان این سطور

جستجو کنم نشانی از وفای او



ا
ی ستاره ها مگر شما هم آگهید

از دوروئی و جفای ساکنان خاک

کاین چنین به قلب آسمان نهان شدید

ای ستاره ها،ستاره های خوب و پاک


من که پشت پا زدم به هر چه هست و نیست

تا که کام او ز عشق خود روا کنم

لعنت خدا به من اگر بجز جفا

زین سپس به عاشقان با وفا کنم

ای ستاره ها که همچو قطره های اشک

سر به دامن سیاه شب نهاده اید

ای ستاره ها کز آن جهان جاودان

روزنی به سوی این جهان گشوده اید



رفته است و مهرش از دلم نمی رود

ای ستاره ها چه شد که او مرا نخواست؟

ای ستاره ها، ستاره ها، ستاره ها

پس دیار عاشقان جاودان کجاست؟

[ سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:فروغ فرخ زاد, ] [ 19:37 ] [ Emily&fa ]

و این منم
زنی تنها
در آستانهٔ فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلودهٔ زمین
و یأس ساده و غمناک آسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی
زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
چهار بار نواخت.

.....

ایمان بیاوریم
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
ایمان بیاوریم به ویرانه های باغ تخیل
به داسهای واژگون شدهٔ بیکار
و دانه های زندانی .
نگاه کن که چه برفی می بارد ...

شاید حقیقت آن دو دست جوان بود ، آن دو دست جوان
که زیر بارش یکریز برف مدفون شد
و سال دیگر ، وقتی بهار
با آسمان پشت پنجره همخوابه می شود
و در تنش فوران می کنند
فواره های سبز ساقه های سبکبار
شکوفه خواهد داد ای یار ، ای یگانه ترین یار

ایمان بیاوریم به آغاز فصل  سرد ...


ادامه مطلب
[ جمعه 18 فروردين 1391برچسب:فروغ فرخ زاد, ] [ 13:32 ] [ Emily&fa ]
حرف هایم ، مثل یک تکه چمن روشن بود
من به آنان گفتم:
آفتابی لب درگاه شماست
كه اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد
و به آنان گفتم: سنگ آرایش كوهستان نیست
... همچنانی كه فلز ، زیوری نیست به اندام كلنگ
در كف دست زمین گوهر ناپیدایی است
كه رسولان همه از تابش آن خیره شدند
پی گوهر باشید ، لحظه ها را به چراگاه رسالت ببرید
و من آنان را ، به صدای قدم پیک بشارت دادم
و به نزدیکی روز ، و به افزایش رنگ
به طنین گل سرخ ، پشت پرچین سخن های درشت...
[ جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, ] [ 9:52 ] [ Emily&fa ]

این شاخه نازک سرنوشت

تحمل وزن هردوتایمان را نداشت...!

بلاخره یک روز می شکست!

شاید این تنها دلیلی بود که من

دست هایم را ول کردم

واز چشمهایت افتادم....!!

[ جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, ] [ 9:36 ] [ Emily&fa ]

درخت ها مرا به یاد تو می اندازند‍!

آدم ها می آیند

زیر سایه آرامش بخشت ات

درد دل می کنند...

می گریند...

و زخمی یادگار بر قلبت می نهند و

می روند....!!!

[ جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, ] [ 9:31 ] [ Emily&fa ]
  

تو رفتی
شهر در تو سوخت
              باغ در تو سوخت
اما دو دستِ جوانت
                بشارت فردا ،
هر سال سبز می شود
و با شاخه های زمزمه گر در تمام خاک
گل می دهد
گلی به سرخی ِ خون ...
[ سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:خسرو گلسرخی, ] [ 17:16 ] [ Emily&fa ]

تو سفر خواهی کرد
با دو چشم مطمئن تر از نور
با دو دست راستگوتر از همه ی آینه ها
خواب دریای خزر را
                    به شبِ
                    چشمانت می بخشم ...
موج ها .
زیر پایت همه قایق هستند
ماسه ها ،
در قدمت می رقصند
من تو را در همه ی آینه ها
                       می بینم
روبرو
                در خورشید
  پشتِ سر
    شب
     در ماه
من تو را تا جایی خواهم برد
که صدایی از جنگ
و خبرهایی کذایی از ماه
لحظه هامان را زایل نکند
من تو را
               از همه آفاق جهان خواهم برد ...

ادامه......


ادامه مطلب
[ سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:خسرو گلسرخی, ] [ 17:2 ] [ Emily&fa ]

من آن شراب زده عاشقم ،

تو آن معشوق

که از صراحی چشمت مدام می نوشم "

بیا به پیش من ای دوست

- زمانه دشمن خوست

ادامه.......................

 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:" حمید مصدق ", ] [ 11:1 ] [ Emily&fa ]

بعد از تو

من زنده ام گاهی

گاهی به همین صبح و شام بی دلیل

من زنده ام گاهی

راه میروم بی هر منزلی که هست

و حرف می زنم با خودم از سوال از چرا

از چه طور

من چه طور...؟!

آن همه واژه

آن همه وبا

من چه طور زنده ام هنوز؟!

بعداز تو من هنوز

گاهی زنده ام به خواب به خانه به خیابان

و خاموشم

وآرام

و بی فراق ام از بودن که یعنی چه

و از نبودن که چرا!!

................

من هستم هنوز به اسم

به شنیدن

به احتمال

به امید.

.......................

من سالهاست که از اشتیاق تو

در ملاقات مویه مرده ام.

تگاه نکن که شاعرم هنوز

این مرده من است

........

شاید ایستگاهی جایی لا به لای ازدحام

بلکه اسمی اشاره ای علامتی شاید..!

حالا بعد از آن حیرت همه گیر

هنوز هم می خواهم به یادت بیاورم

اما سالهاست که این دل بریده .......ساکت است....

[ یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:سید علی صالحی, ] [ 10:14 ] [ Emily&fa ]

رفتار من عادی است
اما نمی دانم چرا
این روزها
از دوستان و آشنایان
هرکس مرا می بیند
از دور می گوید :
این روزها انگار
حال و هوای دیگری داری!
اما
من مثل هر روزم
با آن نشانیهای ساده
................

دیشب برای اولین بار
دیدم که نام کوچکم دیگر
چندان بزرگ و هیبت آور نیست
این روزها دیگر
تعداد موهای سفیدم را نمی دانم
گاهی برای یادبود لحظه ای کوچک
یک روز کامل جشن می گیرم
گاهی
صد بار در یک روز می میرم
حتی
یک شاخه از محبوبه های شب
یک غنچه مریم هم برای مردنم کافی است

ادامه................


ادامه مطلب
[ سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:از قیصر امین پور, ] [ 18:30 ] [ Emily&fa ]

من از ميان همه‌ی شما
منتظر کسی بودم ... که نيامد!
به گمانم دريا
چشمی برای گريستن نداشت
ورنه آن پرنده‌ی بی‌جُفت
به جای نَم‌نَمِ يکی قطره‌ی باران
چشمْ به راهِ دو ديده‌ی من
از دريا نمی‌گريخت....

[ یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:سید علی صالحی, ] [ 22:30 ] [ Emily&fa ]

می‌ترسم، مضطربم
و با آن که می‌ترسم و مضطربم
باز با تو تا آخرِ دنيا هستم
می‌آيم کنار گفتگويی ساده
تمام روياهايت را بيدار می‌کنم
و آهسته زير لب می‌گويم
برايت آب آورده‌ام، تشنه نيستی؟
فردا به احتمال قوی باران خواهد آمد.
تو پيش‌بينی کرده بودی که باد نمی‌آيد
با اين همه ... ديروز
پی صدائی ساده که گفته بود بيا، رفتم،
تمام رازِ سفر فقط خوابِ يک ستاره بود!

می‌آيی همسفرم شوی؟
گفتگوی ميان راه بهتر از تماشای باران است
توی راه از پوزش پروانه سخن می‌گوئيم
توی راه خوابهامان را برای بابونه‌های درّه‌ای دور تعريف می‌کنيم
باران هم که بيايد
هی خيس از خنده‌های دور از آدمی، می‌خنديم،
بعد هم به راهی می‌رويم
که سهم ترانه و تبسم است
مشکلی پيش نمی‌آيد
کاری به کار ما ندارند ری‌را،
نه کِرمِ شبتاب و نه کژدمِ زرد.


وقتی دستمان به آسمان برسد
وقتی که بر آن بلندیِ بنفش بنشينيم
ديگر دست کسی هم به ما نخواهد رسيد
می‌نشينيم برای خودمان قصه می‌گوئيم
تا کبوترانِ کوهی از دامنه‌ی روياها به لانه برگردند.


غروب است
با آن که می‌ترسم
با آن که سخت مضطربم،
باز با تو تا آخر دنيا خواهم آمد....

[ یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:سید علی صالحی, ] [ 22:26 ] [ Emily&fa ]



شنیده ام یک جایی هست
جایی دور
که هر وقت از فراموشی خواب ها دلت گرفت
می توانی تمام ترانه های دختران می خوش را
به یاد آوری
می توانی بی اشاره ی اسمی
بروی به باران بگویی
دوستت می دارم
یک پیاله آب خنک می خواهم
برای زائران خسته می خواهم
دیگر بس است غم بی بامداد نان و
هلاهل دلهره
دیگر بس است این همه
بی راه رفتن من و بی چرا آمدن آدمی
من چمدانم را برداشته
دارم می روم
تمام واژه ها را برای باد باقی گذاشته ام
تمام باران ها را به همان پیاله ی شکسته بخشیده ام
دارایی بی پایان این همه علاقه نیز
شنیده ام یک جایی هست
حدس هوای رفتنش آسان است
تو هم بیا..

[ یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:علی صالحی, ] [ 22:13 ] [ Emily&fa ]


در انتهای هر سفر

در ايينه

دار و ندار خويش را مرور می کنم

اين خاک تيره اين زيمن

پايوش پای خسته ام

اين سقف کوتاه آسمان 

سرپوش چشم بسته ام

اما خدای دل

در آخرين سفر

در ايينه به حز دو بيکرانه کران

به جز زمين و آسمان

چيزی نمانده است

گم گشته ام ‚ کجا

نديده ای مرا..... ؟

[ یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:حسین پناهی, ] [ 22:2 ] [ Emily&fa ]

جا مانده است

چيزی جايی

که هيچ گاه ديگر

هيچ چيز

جايش را پر نخواهد کرد

نه موهای سياه و

نه دندانهای سفيد.......

[ شنبه 13 اسفند 1390برچسب:حسین پناهی,,, ] [ 21:17 ] [ Emily&fa ]

خورشيد جاودانه می درخشد در مدار خويش

مانيم که يا جای پای خود می نهيم و غروب می کنيم

هر پسين

اين روشنای خاطر آشوب در افق های تاريک دوردست

نگاه ساده فريب کيست که همراه با زمين

مرا به طلوعی دوباره می کشاند ؟

ای راز

ای رمز

ای همه روزهای عمر مرا اولين و آخرين........

 

[ شنبه 13 اسفند 1390برچسب:حسین پناهی, ] [ 21:10 ] [ Emily&fa ]

حق با تو بود

 

می بايست می خوابيدم

 

اما چيزی خوابم را آشفته کرده است

........

 

 

صحرا به صحرا

و بهار به بهار

 

دانه دانه بنفشه های وحشی را يک دسته می کردم

 

عشق را چگونه می شود نوشت

 

در گذر اين لحظات پرشتاب شبانه

 

....

 

وگرنه چشمانم را می بستم و به آوازی گوش ميدادم که در آن دلی می خواند

 

من تو را

 

او را

کسی را دوست می دارم.......

 

 


ادامه مطلب
[ شنبه 13 اسفند 1390برچسب:حسین پناهی, ] [ 21:5 ] [ Emily&fa ]

با تو

بی تو

همسفر سايه خويشم وبه سوی بی سوی تو می ايم

معلومی چون ريگ

مجهولی چون راز

معلوم دلی و مجهول چشم

من رنگ پيراهن دخترم را به گلهای ياد تو سپرده ام

و کفشهای زنم را در راه تو از ياد برده ام

ای همه من

ککل زرتشت

 سايه بان مسيح

 

 به سردترين ها

 مرا به سردترين ها برسان

 

 

 

[ شنبه 13 اسفند 1390برچسب:حسین پناهی, ] [ 21:1 ] [ Emily&fa ]

 

 

یک پنجره برای دیدن

 

 

 

یک پنجره برای شنیدن

 

 

 

یک پنجره که مثل حلقه ی چاهی

 

 

 

در انتهای خود به قلب  زمین میرسد

 

 

 

و باز می شود بسوی و سعت این مهربانی مکرر آبی رنگ

 


 

 

ادامه........

 

 


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:فروغ فرخزاد, ] [ 13:40 ] [ Emily&fa ]

نیست یاری تا بگویم راز خویش

 

ناله پنهان کرده ام در ساز خویش

 

چنگ اندوهم، خدا را، زخمه ای

 

زخمه ای، تا برکشم آواز خویش

 

 

 

بر لبانم قفل خاموشی زدم

 

با کلیدی آشنا بازش کنید

 

کودک دل رنجه دست جفاست

 

با سر انگشت وفا نازش کنید

...


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:فروغ فرخزاد, ] [ 13:31 ] [ Emily&fa ]


 
من برگ را سرودی کردم
سرسبزتر ز بیشه
 
من موج را سرودی کردم
پُرنبض‌تر ز انسان
 
من عشق را سرودی کردم
پُرطبل‌تر ز مرگ
 
سرسبزتر ز جنگل
من برگ را سرودی کردم
 
پُرتپش‌تر از دلِ دریا
من موج را سرودی کردم
 
پُرطبل‌تر از حیات
من مرگ را
سرودی کردم.......

 
[ یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, ] [ 10:19 ] [ Emily&fa ]

 بوی باران بوی سبزه بوی خاک
شاخه های شسته باران خورده پاک

آسمان آبی و ابر سپید
 برگهای سبز بید

عطر نرگس رقص باد
نغمه شوق پرستو های شاد

خلوت گرم کبوترهای مست
 نرم نرمک می رسد اینک بهار

خوش به حال روزگارا 
 

خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز 
 

خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
 خوش به حال جام لبریز از شراب
 خوش به حال آفتاب 

 ای دل من گرچه در این روزگار
 جامه رنگین نمی پوشی به کام
باده رنگین نمی نوشی ز جام 
 

نقل و سبزه در میان سفره نیست
 جامت از ان می که می باید تهی است

 

ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
 ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار 

 گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
 هفت رنگش میشود هفتاد رنگ


ادامه مطلب
[ جمعه 29 اسفند 1390برچسب:از فریدون مشیری, ] [ 1:1 ] [ Emily&fa ]


زرد و نیلی و بنفش
سبز و آبی و کبود
با بنفشه ها نشسته ام
سالهای سال
صبحهای زود
در کنار چشمه سحر
سر نهاده روی شانه های یکدگر
 گیسوان خیس شان به دست باد
چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم
رنگ ها شکفته در زلال عطرهای گرم
می ترواد از سکوت دلپذیرشان
بهترین ترانه
بهترین سرود

........


ادامه مطلب
[ جمعه 5 اسفند 1390برچسب:از فریدون مشیری, ] [ 18:43 ] [ Emily&fa ]

خداحافظ!خداحافظ! سلام خوب دیروزم
بدون من تا ته دنیا به آتیش تو می سوزم

 

خداحافظ!خداحافظ! همیشه همدم و همراه
دلیل بغض بی وقفه ، دلیل هق هق گهگاه

خداحافظ!خداحافظ! عزیز خسته از تکرار
 نگو تقدیر ما این بود ،‌ محاله بعد از این دیدار 

 

خداحافظ!خداحافظ! سیه پوش سراپا نور
شروع ناب هر شعری ، تو ای نزدیک دورادور

خداحافظ غزلساز طناب و شاخه و رؤیا
صدای ناب روییدن ، غریق عاشق دریا

خداحافظ!خداحافظ! گل اردیبهشت من
 پر از نام زلال توست ،‌ کتاب سرنوشت من


ای گل باران نویس این کویر بی بهار
ای چراغ روشن شب گریه های انتظار

آخرین برگ تمام قصه های ناتمام
ای غزال پر غرور دشت سبز بی حصار


 خداحافظ!خداحافظ! دلیل تازه بودن ها
خداحافظ!خداحافظ! تمنای سرودن ها

 
خداحافظ!خداحافظ! سفر خوش ! راه رؤیا باز
پس از تو قحطی لبخند ، پس از تو حسرت پرواز

خداحافظ..................................

[ پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, ] [ 20:2 ] [ Emily&fa ]

تو رفتی

شعر در تو سوخت...

باغ در تو سوخت..

اما دو دست جوانت

بشارت فردا

هر سال سبز می شود

و با شاخه های زمزمه گر در تمام خاک

گل می دهد

گلی به سرخی خون...

[ دو شنبه 1 اسفند 1390برچسب:مجموعه شعر خسرو گلسرخی, ] [ 9:44 ] [ Emily&fa ]

هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم
با کوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم

اندوه من انبوه تر از دامن الوند
بشکوه تر از کوه دماوند غرورم

یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است
تنها سر مویی ز سر موی تو دورم

ای عشق به شوق تو گذر می کنم از خویش
تو قاف قرار من و من عین عبورم

بگذار به بالای بلند تو ببالم
کز تیره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم

[ شنبه 29 بهمن 1390برچسب:قیصر امین پور, ] [ 9:39 ] [ Emily&fa ]

 

اين روز ها كه مي گذرد، هر روز / احساس مي كنم كه كسي در باد / فرياد مي زند

 

احساس مي كنم كه مرا / از عمق جاده هاي مه آلود / يك آشناي دور صدا مي زند

 

آهنگ آشناي صداي او / مثل عبور نور / مثل عبور نوروز / مثل صداي آمدن روز است

 

آن روز ناگزير كه مي آيد/ روزي كه عابران خميده / يك لحظه وقت داشته باشند / تا سر

 

بلند باشند / و آفتاب را / در آسمان ببينند

 

روزي كه اين قطار قديمي / در بستر موازي تكرار / يك لحظه بي بهانه توقف كند / تا

 

 چشم هاي خسته خواب آلود / از پشت پنجره / تصوير ابرها را در قاب / و طرح واژگونه

جنگل را / در آب بنگرند..

ادامه......


ادامه مطلب
[ شنبه 29 بهمن 1390برچسب:قیصر امین پور, ] [ 8:34 ] [ Emily&fa ]

اي عشق، اي ترنم نامت ترانه ها      معشوق آشناي همه عاشقانه ها

اي معني جمال به هر صورتي كه هست      مضمون و محتواي تمام ترانه ها

با هر نسيم، دست تكان مي دهد گلي      هر نامه اي ز نام تو دارد نشانه ها

هر كس زبان حال خودش را ترانه گفت:      گل با شكوفه، خوشه گندم به دانه ها

شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز       دريا به موج و موج به ريگِ كرانه ها

باران قصيده اي است تر و تازه و روان       آتش ترانه اي به زبان زبانه ها

اما مرا زبان غزلخواني تو نيست       شبنم چگونه دم زند از بي كرانه ها

كوچه به كوچه سر زده ام كوبه كوي تو      چون حلقه در به در زده ام سر به خانه ها

يك لحظه از نگاه تو كافي است تا دلم      سودا كند دمي به همه جاودانه ها

[ پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:قیصر امین پور, ] [ 10:35 ] [ Emily&fa ]

غنچه با دل گرفته گفت:

«زندگي، لب ز خنده بستن است         گوشه اي درون خود نشستن است.»

گل به خنده گفت:

« زندگي شكفتن است           با زبان سبز راز گفتن است.»

گفتگوي غنچه و گل از درون باغچه

باز هم به گوش مي رسد...

تو چه فكر مي كني؟

راستي كدام يك درست گفته اند؟

من كه فكر مي كنم 

گل به راز زندگي اشاره كرده است 

هر چه باشد او گل است        

گل يك دو پيرهن         

بيش تر ز غنچه پاره كرده است!

[ پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:قیصر امین پور, ] [ 10:27 ] [ Emily&fa ]
                                                          در كتاب چار فصل زندگي

صفحه ها پشت سرِ هم مي روند 

هر يك از اين صفحه ها ، يك لحظه اند

لحظه ها با شادي و غم مي روند 

 آفتاب و ماه ، يك خط در ميان

گاه پيدا، گاه پنهان مي شوند 

شادي و غم نيز هر يك لحظه اي

بر سر اين سفره مهمان مي شوند 

 

 گاه اوج خنده ي ما گريه است  

گاه اوج گريه ي ما خنده است   

گريه ، دل را آبياري مي كند    

خنده ، يعني اين كه دل ها زنده است 

زندگي، تركيب شادي با غم است

دوست مي دارم من اين پيوند را 

گر چه مي گويند : شادي بهتر است 

دوست دارم گريه با لبخند را

[ پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:قیصر امین پور, ] [ 10:22 ] [ Emily&fa ]

احوالپرسی

[ پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:دست نوشته ای از قیصر امین پور, ] [ 9:50 ] [ Emily&fa ]

ترانه آبی

[ پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:دست نوشته ای از قیصر امین پور , ] [ 9:49 ] [ Emily&fa ]

همچون“قطره ای بر نیلوفر“،

شبنمی افتاده به چنگ شب حیات،

آرام و بی نشان،

در آرزوی سر زدن آفتاب مرگ.

نسشته ام و چشم های خاموشم را

به لب های کبود مشرق دوخته ام…

پرستوهای بی بهار من!

قاصدک های آواره در باد، باز گردید!


[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:علی شریعتی , ] [ 11:1 ] [ Emily&fa ]
در برابر وحشی ترین تازیانه ها،

سکوت مردانه و غرورآمیز مرد نباید بشکند.

در برابر هیچ دردی،

لب مرد به شِکوه نباید آلوده گردد.

من از نالیدن بیزارم.

سنگین ترین دردها و خشن ترین ضربه های آفرینش،

تناه می توانند مرا به سکوت وادارند.

نالیدن،زاریدن،گله کردن،شکایت،بد است!

[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:علی شریعتی, ] [ 10:58 ] [ Emily&fa ]

هيچ وقت

هيچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد

امشب دلی کشيدم

شبيه نيمه سيبی

که به خاطر لرزش دستانم

در زير آواری از رنگ ها

ناپديد ماند

[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:حسین پناهی, ] [ 10:47 ] [ Emily&fa ]

به ساعت نگاه مي كنم:
حدود سه نصفه شب است
چشم مي بندم تا مبادا چشمانت را از ياد برده باشم
و طبق عادت كنار پنجره مي روم
سوسوي چند چراغ مهربان
وسايه هاي كشدار شبگردانه خميده
و خاكستري گسترده بر حاشيه ها
و صداي هيجان انگيز چند سگ
و بانگ آسماني چند خروس
از شوق به هوا مي پرم چون كودكي ام
و خوشحال كه هنوز
معماي سبز رودخانه از دور
برايم حل نشده است
آري!از شوق به هوا مي پرم
و خوب مي دانم
سالهاست كه مرده ام

[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:حسین پناهی, ] [ 10:39 ] [ Emily&fa ]

حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست
آه ازین درد که جز مرگ منش درمان نیست
 این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم
 که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست
 آنچنان سوخته این خاک بلاکش که دگر
انتظار مددی از کرم باران نیست
به وفای تو طمع بستم و عمر از کف رفت
 آن خطا را به حقیقت کم ازین تاوان نیست
 این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی ازوست
 گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست
 رنج دیرینه ی انسان به مداوا نرسید
 علت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست
 صبر بر داغ دل سوخته باید چون شمع
 لایق صحبت بزم تو شدن آسان نیست
تب و تاب غم عشقت دل دریا طلبد
هر تنک حوصله را طاقت این توفان نیست
سایه صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز
 ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست

[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:هوشنگ ابتهاج, ] [ 10:20 ] [ Emily&fa ]

به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم
 به دل امیر درمان داشتم درمانده تر رفتم


تو کوته دستی ام می خواستی ورنه من مسکین
 به راه عشق اگر از پا در افتادم به سر رفتم


نیامد دامن وصلت به دستم هر چه کوشیدم
ز کویت عاقبت با دامنی خون جگر رفتم


حریفان هر یک آوردند از سودای خود سودی
 زیان آورده من بودم که دنبال هنر رفتم


 ندانستم که تو کی آمدی ای دوست کی رفتی
 به من تا مژده آوردند من از خود به در رفتم
 مرا آزردی و گفتم که خواهم رفت از کویت
بلی رفتم ولی هر جا که رفتم دربدر رفتم
به پایت ریختم اشکی و رفتم در گذر از من
 ازین ره بر نمی گردم که چون شمع سحر رفتم
 تو رشک آفتابی کی به دست سایه می ایی
دریغا آخر از کوی تو با غم همسفر رفتم

 

[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:هوشنگ ابتهاج, ] [ 10:15 ] [ Emily&fa ]

به خدا حافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی ودلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند:نشد!

[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:فاضل نظری, ] [ 10:6 ] [ Emily&fa ]

بی کران :

چشمان پرنده را که از او بگیرند

پروازش بی نهایت می شود

چشم هایم در دست توست

بی نهایتم باش !

[ شنبه 22 بهمن 1390برچسب:سید علی صالحی, ] [ 11:22 ] [ Emily&fa ]

کم نیستند شادی ها

حتی اگر بزرگ نباشند

انقدر دست نیافتنی نیستند که تو عمریست

کز کرده ای گوشه ی جهان و بر آسمان

چوب خط می کشی به انتظار

حبس ابد هم حتی پایان دارد

پایانی بزرگ و طولانی !

[ شنبه 22 بهمن 1390برچسب:سید علی صالحی, ] [ 11:17 ] [ Emily&fa ]

چشم هایش :

آسمانی است که

فرشتگان سالها در آن زیسته اند

حتی اگر مدام باریده باشد

رویای پریان دریاست

حتی اگر همواره پریشان باشد :

چشم هایش !

[ شنبه 22 بهمن 1390برچسب: سید علی صالحی, ] [ 11:15 ] [ Emily&fa ]


آفتاب مهربانی سایه ی تو بر سر من
ای که در پای تو پیچید ساقه ی نیلوفر من
با تو تنها با تو هستم ای پناه خستگی ها
در هوایت دل کسسته ام از همه دلبستگی ها
در هوایت پر گشودم باور بال و پر من باد
شعله ور از آتش غم خرمن خاکستر من باد
ای بهار باور من ای بهشت دیگر من
چون بنفشه بی تو بی تابم بر سر زانو سر من
بی تو چون برگ ازشاخه افتادم
زردو سرگردان در کف بادم
گر چه بی برگم گر چه بی بارم در هوای تو بیقرارم
برگ پاییزم بی تو می ریزم
نو بهارو کن نوبهار
ای بهار باور من
ای بهشت دیگر من
چون بنفشه بی توبی تابم
بر سر زانو سر من

[ چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:از قیصر امین پور , ] [ 13:30 ] [ Emily&fa ]

به سراغ من اگر می آیید،

پشت هیچستانم.

پشت هیچستان جایی است.

پشت هیچستان رگ های هوا، پر قاصدهایی است

که خبر می آرند، از گل واشده دور ترین بوته خاک.

روی شن ها هم، نقش های سم اسبان سواران ظریفی

است که صبح

به سر تپه معراج شقایق رفتند.

پشت هیچستان، چتر خواهش باز است:

تا نسیم عطشی در بن برگی بدود،

زنگ باران به صدا می آید.

آدم اینجا تنهاست

و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است.

***

به سراغ من اگر می آیید،

نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بر دارد

                           چینی نازک تنهایی من

[ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:سهراب سپهری, ] [ 22:51 ] [ Emily&fa ]

 

ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن

دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن

نزد شاهین محبت بی پر و بال آمدن

پیش باز عشق آئین کبوتر داشتن

 

ادامه....


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:شعر پروین اعتصامی, ] [ 22:26 ] [ Emily&fa ]

ای معنای انتظار یک لحظه بایست

دیوانه شدن به خاطرت کافی نیست !

یک لحظه بایست و یک جمله بگو

تکلیف دلی که عاشقش کردی چیست ؟

 

فهمیدن عشق را چه مشکل کردند

ما را ز درون خویش غافل کردند

انگار کسی به فکر ماهی ها نیست

سهراب بیا که آب را گل کردند

ادامه....


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, ] [ 22:18 ] [ Emily&fa ]

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کسی یازی
 به کراه آورد دست از بغل بیرون
 که سرما سخت سوزان است

نفس ، کز گرمگاه سینه می اید برون ، ابری شود تاریک
 چو دیدار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟

 

ادامه....


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:مهدی اخوان ثالث , ] [ 17:52 ] [ Emily&fa ]

شعر تکان دهنده و دردناک ((دردواره)) از قیصر امین پور

دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم

ادامه...


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:قیصر امین پور , ] [ 17:35 ] [ Emily&fa ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

########## هم موسم بهار طرب خیز بگــــــــــذ رد/ هم فصل ناملایم پاییز بگــــــــــــــــذ رد/ گر نا ملایمی به تو کرد از قـضــــــــــا خود را مساز رنجه که این نیز بگذرد
امکانات وب

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 378
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 400
بازدید ماه : 2435
بازدید کل : 63732
تعداد مطالب : 452
تعداد نظرات : 89
تعداد آنلاین : 1





تبادل لینک

خرید بک لینک