قاب زیبای پنجره اگر به خانه ی من امدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از ان به ازدحام کوچه ی خوشبختی بنگرم...
| ||
|
رفتم ، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پر از درد بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود رفتم که داغ بوسه ی پر حسرت تو را با اشک های دیده ز لب شستشو دهم رفتم که نا تمام بمانم در این سرود رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم رفتم مگو ، مگو ، که چرا رفت ، ننگ بود عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما از پرده ی خموشی و ظلمت ، چو نور صبح بیرون فتاده بود به یکباره راز ما رفتم ، که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم در لابلای دامن شبرنگ زندگی رفتم ، که در سیاهی یک گور بی نشان فارغ شوم ز کشمکش و جنگ زندگی من از دو چشم روشن و گریان گریختم از خنده های وحشی طوفان گریختم از بستر وصال به آغوش سرد هجر آزرده از ملامت وجدان گریختم ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز دیگر سراغ شعله ی آتش زمن مگیر می خواستم که شعله شوم سرکشی کن مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر روحی مشوشم که شبی بی خبر زخویش در دامن سکوت به تلخی گریستم نالان زکرده ها و پشیمان زگفته ها دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم ............ نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |